قربانی ذهنیت خود نشوید

به گزارش کتاب یار مهربان، خبرنگاران/خراسان رضوی یک روان شناس گفت: افرادی که دچار ذهنیت قربانی هستند همیشه درحال شکایت کردن از دیگران، شرایط خود و دنیای بیرون هستند و دیگران را مقصر مسائل و ناکامی های خود می دانند.

قربانی ذهنیت خود نشوید

تکتم کاظمینی درگفت وگو با کتاب یار مهربان درخصوص مفهوم فکریت قربانی اظهار کرد: فکریت قربانی که گاهی تحت نام سندرم یا عقده قربانی هم به آن اشاره می شود، یک الگوی فکری است که غالبا به صورت ناهشیار تجربه می شود. شخصی که دچار فکریت قربانی است، آگاهی و هشکمک واضحی نسبت به این نوع از شرایط فکری خود ندارد. افرادی که دچار فکریت قربانی هستند، اصولا انگشت اشاره شان به سوی دنیای بیرون است و معمولا درکی از نقش خودشان در تجربیات زندگی، ناکامی ها و مسائل زندگی فردی خود ندارند.

این روان درمانگر خاطرنشان کرد: فکریت قربانی تلاشی برای تحمل کردن آن چیزی است که در این افراد غیر قابل تحمل است. این افراد در روبروه با خود و دنیای درون شان ترس و وحشت هایی دارند؛ به همین دلیل از یک سازوکار یا دفاع روانی به نام فرافکنی استفاده می کنند. افراد دارای فکریت قربانی غالبا دنیای بیرون، افراد، شرایط بیرونی و اتفاقاتی که خارج از آن ها رخ می دهد را متهم کرده و عامل مسائل و ناکامی های خود می دانند.

کاظمینی تاکید کرد: افراد دارای فکریت قربانی آن چیزی را که در درون خود تجربه کرده را به دیگران نسبت داده و فرافکنی می کنند؛ به نام مثال ویژگی های منفی خود، ناتوانی ها و آنچه از نظر آن ها غیر قابل پذیرش است را به دنیای بیرون نسبت می دهند. این افراد از روبروه و پذیرش ترس ها و هیولای های درون خود که در واقع احساسات منفی و تجربیات ناخوشایندشان است، سرباز می زنند. آنها قادر نیستند بخش های منفی شخصیت خود از جمله ناتوانی ها، ناکامی ها و ناکارآمدی های خود را دربخش هایی از زندگی پذیرفته و آن ها را در کلیت وجودی خود ادغام و یکپارچه کنند؛ به عبارتی یک بخش هایی از وجود این افراد همواره درحال پس زدن و بیرون انداختن از خود و نسبت دادن به چیزی خارج از آن ها است.

وی خاطرنشان کرد: اصولا برای این افراد خشمگین شدن از دنیا بیرونی بسیار آسان تر از این است که بتوانند به دنیای ترسناک درون خود ورود پیدا کرده و آن را درک و تجربه کنند. تمرکز بر بیرون از خود و همچنین فقدان خودنگری باعث می شود فکریت قربانی در افراد ایجادشده و تقویت شود. ویژگی های برجسته ای که در افراد دارای فکریت قربانی مشاهده می شود این است که به جای تمرکز بر راه حل مشکل بر خودمشکل متمرکز هستند. آن ها تصور می کنند پیروزیت تنها برای دیگران آسان است و نسبت به حل مسائل خود و آینده دیدگاه مثبتی ندارند و اصولا بدبین هستند.

کاظمینی نام کرد: افرادی که دیدگاه فکری قربانی دارند معمولا دربرابر تغییر و حتی دریافت بازخورد نسبت به خودشان مقاومت دارند. آن ها هر نوع انتقاد نسبت به خود را نوعی حمله از سوی دیگران درنظر می گیرند. این افراد هنگامی که از شرایط و تجربه های خود صحبت می کنند، معمولا کلماتی مانند همواره و هرگز بکار می برند؛ به طورمثال ممکن است بگویند که من همواره شکست خوردم یا من هیچ وقت پیروز نشدم. این افراد نسبت به تجربه ها و اتفاقات مثبت و خوشایند در زندگی خود نابینا هستند و درکی نسبت به آن ها ندارند.

این روانشناس با بیان اینکه فکریت قربانی معمولا همراه با خودگویی های منفی و خودشکنی همراه است، گفت: این افراد حرف هایی مانند هیچ کس مرا دوست ندارد و تمام اتفاق های بد دنیا برای من می افتد را در منولوگ های درونی خود دارند و معمولا اعتمادبه نفس کافی برای روبروه با رخدادهای بیرونی و تجربه سازنده آن ها را ندارند. ناامیدی، عصبانیت و کینه از جمله ویژگی هایی هستند که معمولا در افراد دچار فکریت قربانی مشاهده می شود. آنها هنگامی که ویژگی های منفی خود را به دنیای بیرون از خود فرافکنی می کنند، نسبت به دنیای بیرون خشمگین شده و دچار انفجارهای عصبی می شوند.

کاظمینی ادامه داد: در این افراد احساس مسئولیت پذیری بسیارپایین است، به طوری که نمی توانند مسئولیت نقش و رفتار خود را بپذیرند و دیگران را مسئول مسائل خود می دانند. هنگامی که مسئله ای در زندگی آنها رخ دهد در پی پیداکردن راه حل نیستند و در حالت منفعل باقی می مانند. آن ها به نوعی تمام انرژی خود را صرف غرق شدن در بدبختی های خود می کنند. افراد دارای فکریت قربانی پیشنهاد کمک و رفع مشکل خود از سمت دیگران را نمی پذیرند و بیشتر تمایل دارند که به حال خود تاسف بخورند. این افراد همواره درحال فرار از دست دیگران و دیده نشدن در جمع هستند، همواره خود را فداشده می دانند و برای خود دلسوزی می کنند و احساس بدبختی دارند.

این روان درمانگر ذکر کرد: افراد دارای فکریت قربانی معمولا داستان هایی در زندگی خود دارند که همواره به آن ها اشاره کرده و مسائل خود را به آن ارجاع می دهند؛ به نام مثال می گویند از فلان حادثه بدبختی های زندگی من شروع شد و دچار این ناامیدی شدم. درواقع افراد دارای فکریت قربانی این داستان ها را شواهدی برای خاطرنشان کردن بدبختی خود می دانند و دائم آنها را مرور می کنند.

کاظمینی گفت: این افراد قربانی طرزتفکر و داستان هایی هستند که برای خود می سازند. و درواقع جلاد بیرونی وجود ندارد و قربانی و جلاد در این ماجرا یک نفر یعنی خود فرد است که جلادگونه با قصه های درون روانیش نقش قربانی را برای خود تعریف و اجرا می کند.

این متخصص روانشناسی تاکید کرد: فکریت قربانی یک پدیده روانی ناهشیار است که خیلی از افراد ممکن است این فکریت را داشته باشند، اما از آن غافل باشند. یکی از ویژگی های برجسته ای که در فکریت قربانی وجود دارد این است که این افراد پیوسته در پی این هستند که از خود در برابر دیگران دفاع کنند.

کاظمینی ذکر کرد: این افراد همواره درحال شکایت کردن از شرایط موجود هستند که این شکایت ها بیشتر از درون آن ها نشأت می گیرد تا بیرون. می توان گفت این افراد از خودشان بیشتر از دیگران شاکی هستند، اما به دلیل اینکه فاصله زیادی از دنیای درونی خود دارند آن را نمی پذیرند و دائما هرچه در درون خود تجربه می کنند را به بیرون پس می زنند.

وی در پاسخ به این پرسش که پیامدهای فکریت قربانی در زندگی افراد چیست؟ خاطرنشان کرد: فکریت قربانی می تواند سلامت و بهزیستی عاطفی افراد را تحت تاثیر قرار دهد؛ زیرا افراد با دیدگاه قربانی از دنیایی که مخالف خواست آن ها به نظر می رسد ناامید و عصبانی هستند. آن ها این ناامیدی را دارند که هیچ وقت و هرگز شرایط که از آن ناراضی هستند تغییر نمی کند. فکریت قربانی باعث آسیب رساندن به روابط میان فردی می شود.

این روان درمانگر ادامه داد: درافراد دارای فکریت قربانی حسادت و کینه ورزی نسبت به کسانی که شاد و پیروز هستند دیده می شود. احساس ناکامی و ناامیدی دراین افراد باعث ایجاد افسردگی می شود. همچنین این افراد به دلیل دیدگاه قربانی از روابط کنار زده می شوند و معمولا انزوا و تنهایی زیادی را تجربه می کنند. افراد دارای فکریت قربانی حتی اگر وارد روابطی هم شوند به دلیل احساس ناامیدی که به افراد القا می کنند از رابطه پس زده می شوند.

کاظمینی اظهار کرد: اطرافیان این افراد معمولا رنج و سختی زیادی را متحمل می شوند؛ چراکه می دانند فرد دارای فکریت قربانی از استعدادها، توانایی ها و قابلیت های درونی زیادی برخوردار است اما پیشرفتی در زندگی خود ندارد. اطرافیان این افراد تلاش زیادی برای کمک کردن به آن ها می کنند اما با عدم تمایل و مقاومت فرد دارای فکریت قربانی روبرو می شوند که این موضوع باعث ناامیدی و فاصله گرفتن دیگران از آن ها می شود. اطرافیان افرادی که دارای فکریت قربانی هستند اصولا احساس تحقیر، بی کفایتی، به بن بست رسیدن و گاهی افسردگی دارند که این موارد پیامدهای زندگی با فردی است که دچار فکریت قربانی شده است.

وی نام کرد: در تحلیل فکریت قربانی باید گفت به دلیل اینکه دراین افراد ایگو (من یا خود) قوی شکل نگرفته است، نمی توانند تمام تجربیات مثبت و منفی را با هم تجربه کنند. به نوعی این افراد همواره درحال دوپاره سازی تجربیات خود هستند. تجربیات خوب را برای خود نگه می دارند و تجربیات بد را به دنیای بیرون نسبت می دهند.

این روان درمانگر شرح داد: وقتی کودکی در راستا تحول پیش می رود و به مراحل پیشرفته تر قدم می گذارد، دوپاره سازی که در آن کودک وجود دارد به گونه ای می شود که به مرور زمان دوپاره سازی خوبی و بدی به اندازه کمتری از طریق فرد استفاده می شود و او می تواند بخش های خوب و بد را در کنار هم قرار دهد و آن ها را به نام یک کلیتی از وجود خود بپذیرد، درحالی که به نظر می رسد در افرادی که فکریت قربانی دارند، این تحول خیلی ضعیف رخ داده و یا اصلا رخ نداده است؛ درنتیجه در این افراد ضعف یکپارچه سازی درونی مشاهده می شود.

وی درباره علل فکریت قربانی خاطرنشان کرد: از دیدگاه روانشناختی، تأکید زیادی بر روابط اولیه درشکل گیری این فکریت می شود. مانند بسکمک از الگوهای فکری دیگر، روابط اولیه با والدین نقش بسیار مهمی در شکل گیری این شرایط فکری دارد. والدینی که همواره تلاش می کنند مراقب فرزندشان باشند تا کودک شان درمعرض موقعیت های خیلی سخت قرار نگیرد، باعث می شوند کودک آن ها به گونه ای پرورش پیدا کند که یاد نگیرد با درد و چالش های عاطفی خود در زندگی کنار بیاید و زمانی که آن کودک بزرگ می شود، ساز و برگ لازم برای طی کردن تجربیات سخت زندگی را ندارد و نمی تواند بالغانه با این تجارب روبرو شود و آن ها را حل نماید.

این روانشناس اظهار کرد: از طرف دیگر، والدینی که به اندازه کافی از فرزند خود حمایت روانی نمی کنند، همدلی لازم را برای رشد اولیه روانی او فراهم نمی کنند و دنیای روان درونی اش را انعکاس نمی دهند، احساس عاملیت درون روانی در رابطه با آن ها شکل نمی گیرد. به همین دلیل این افراد تاکیدشان بر بیرون است زیرا از درون احساس پوچی می کنند و منِ درونی در این افراد بسیار ضعیف شکل می گیرد.

وی اضافه نمود: اگر والدین کودک خود را برای خوب بودن تحت فشار قرار دهند یا این دیدگاه را در فرزند خود به وجود آورند که همواره باید پیروز باشند، زمینه ایجاد تفکر قربانی را در فرزندان خود ایجاد می کنند. این کار باعث می شود که فرزندان آن ها ناکامی های زندگی خود را به بیرون از خود ارجاع دهند و نتوانند آن ها را به نام یک تجربه در خود بپذیرند.

کاظمینی درخصوص شرایط تشدیدکننده فکریت قربانی خاطرنشان کرد: افرادی که تجربه ای آسیب زا و ضربه روانی را در زندگی خود داشته و یا مورد سوء استفاده قرار گرفتند با احتمال بیشتری امکان دارد فکریت قربانی را تجربه کنند. هرچند همه افرادی که تجربه آسیب زا دارند به فکریت قربانی پروبال نمی دهند. بلکه فاکتورهای زیادی وجود دارند که این مورد را شکل می دهند.

وی ادامه داد: تجربه آسیب روانی یا مورد سوء استفاده واقع شدن می تواند فکریت قربانی را تسهیل کند؛ به نام مثال تجربه خیانت های مکرر احساس قربانی شدن را در فرد تشدید کرده و بروز آن را تسهیل می کند. این موضوع درمورد دوره کودکی هم صدق می کند؛ کودکی که رها می شود و به اندازه کافی موردتوجه و حمایت روانی قرار نمی گیرد، زمینه فکریت قربانی برایش فراهم می شود.

این روان درمانگر در پاسخ به این پرسش که چگونه از بروز فکریت قربانی جلوگیری کنیم؟ پاسخ داد: برای جلوگیری از بروز فکریت قربانی بهتر است که بر سبک های فرزندپروری و ارتباط والدین با فرزندان خود تمرکز کنیم که این موضوع در جلوگیری از فکریت قربانی کمک کننده خواهد بود.

این روان درمانگر درخصوص تفاوت بین آسیب پذیری با فکریت قربانی خاطرنشان کرد: آسیب پذیر بودن نقطه مقابل فکریت قربانی است. آسیب پذیر بودن به این معناست که ما خودمان را در معرض احساسات، اتفاقات و موقعیت های مختلف، فارغ از اینکه آن اتفاق ها خوشایند یا ناخوشایند هستند قرار دهیم وآن ها را به طور کامل بپذیریم. آسیب پذیری نیاز به شجاعت دارد؛ شجاعت پذیرفتن احساساتی که در ما به وجود آمده و تجربه می شود، درحالی که همانطور که اشاره شد در فکریت قربانی این احساسات و تجربیات پس زده شده و به دنیای بیرون فرافکنی می شود.

این متخصص روانشناسی اظهار کرد: وقتی که فردی وارد یک رابطه عاطفی عمیق می شود، احساس آسیب پذیر بودن می کند؛ زیرا ممکن است در رابطه رفتارهایی از طریق فرد مقابل انجام شود که در فرد احساسات و افکاری ایجاد کرده و برای او آزاردهنده باشد. در اینجا فرد آسیب پذیر است و احساسات و تجربه های منفی را در خود می پذیرد. فردی که گشودگی به آسیب پذیری دارد از نظرات و پیشنهادات دیگران استقبال کرده و آن ها را می پذیرد، درحالی که فرد دارای فکریت قربانی انتقاد را حمله تجربه می کند و نمی تواند با نظرات و بازخوردهای دیگران روبرو شود.

کاظمینی شرح داد: فردی که به آسیب پذیری گشودگی دارد معمولا گام به گام با فردی که از او نقد می کند جلو می رود و سخنان او را با کمال میل می پذیرد و مقاومتی در مقابل آن نمی کند؛ بنابراین اگر فردی بخواهد در زندگی خود رشد و پیشرفت شخصی داشته باشد، ناچار است که از فکریت قربانی بیرون آمده و آن را به یک فکر آسیب پذیر تبدیل کند. در فکریت قربانی باوجود آنکه فرد همواره درحال پس زدن احساسات ناخوشایند است، اما پیوسته احساسات ناخوشایند را تجربه می کند. رویکرد فکریت قربانی جز تحلیل بردن انرژی روانی و بی انگیزه کردن فرد در اقدام اثربخش، نتیجه ای نخواهدداشت.

این متخصص روانشناسی در پاسخ به این پرسش که چه افرادی بیشتر در معرض فکریت قربانی قرار می گیرند؟ گفت: ممکن است خود فکریت قربانی نشانه ای از یک مشکل جدی سلامت روان یا یک پیامدی از یک اختلال قابل ملاحظه بالینی مانند افسردگی و اضطراب باشد که منجر شود فرد، درگیر فکریت قربانی شود و چنین نقشی را تجربه کند. افرادی که اختلالات قابل ملاحظه بالینی مانند افسردگی و اضطراب داشته یا افرادی که منبع کنترل بیرونی دارند و در تغییرات و اتفاقاتی که برای شان رخ می دهد به شرایط بیرونی تاکید دارند بیشتر درمعرض فکریت قربانی قرار می گیرند.

کاظمینی تاکید کرد: قطعا تبعیض نژادی، جنسیتی، طبقاتی و احساس نابرابری می تواند فکریت قربانی بودن را تشدید کند. نمونه شاخص آن می تواند سیاه پوستان آمریکایی در مقابل سفیدپوستان باشد. افرادی که درمعرض نابرابری قرار می گیرد فکریت قربانی را بیشتر تجربه می کنند و ناکامی های آن ها بیشتر در ارتباط با مسائل نژادی و نابرابری جنسیتی توجیه می شود و آن ها خود را در جایگاه قربانی قرار می دهند.

این روان درمانگر ذکر کرد: اررزش های فرهنگی و ایدئولوژیک هم در ایجاد فکریت قربانی نقش دارند. اینکه چه قدر یک فرهنگ فعالیت درون روانی و ایجاد عاملیت درونی را در شکل گیری زندگی فردی و میان فردی، مهم بداند و به آن اهمیت دهد در بروز فکریت قربانی مهم است. فرهنگ کلی نقش مهمی در ایجاد فکریت قربانی دارد. بعضی از فرهنگ ها با ایدئولوژی ها و دنیا بینی که به مردمان شان می دهند ناخودآگاه نقش قربانی را در افراد تقویت می کنند.

متخصص روانشناسی در پاسخ به این پرسش که چگونه می توانیم فکریت قربانی را متوقف کنیم؟ پاسخ داد: کلید رها شدن افراد از این زندانی که برای خود ساخته اند، دست خود آن ها است و این بستگی به بازسازی دنیای درون روانی آن ها دارد. کمک کردن به خود برای ساختن دنیای درون روانی قوی و منسجم، در رهایی از این فکریت می تواند کمک کننده باشد و باعث شود تا افراد بتوانند با تجربیات ناخوشایند هم روبرو شوند، نقش و مسئولیت خود را بپذیرند و قابلیت تحمل و تجربه آن ها را داشته باشند.

کاظمینی درخصوص نقش درمانگر در درمان این افراد خاطرنشان کرد: در درمان فکریت قربانی، بحث انکار تجربیات ناخوشایند یا داستان های فکری نیست. ما به نام روان درمانگر به افراد توصیه نمی کنیم که تجربیات و داستان های خود را انکار کرده و پس بزنند یا به آن ها القا نمی کنیم که مثبت اندیش و شاد باشند که این دو موضوع در روانشناسی بالینی رد می شود.

وی ادامه داد: در درمان این افراد، درمانگر به این افراد کمک می کند که به داستان ها و روایت های زندگی خود معنا دهند و از زندان قربانی بودن به بازیگر اصلی زندگی خود تبدیل شوند و خودشان را کسی ببینند که عامل درد و رنج و خوشبختی و خوشحالی خودشان است تا بتوانند کنترل زندگی خود را به دست بگیرند.

این روان درمانگر تشریح کرد: یکی از تبیین هایی که در ارتباط با فکریت قربانی وجود دارد وحشتی است که افراد دارای فکریت قربانی از بد بودن دارند. درواقع این افراد به دلیل وحشت خود از بد بودن خصوصیات منفی خود را به بیرون از خود انتقال می دهند تا آسوده شوند که به اندازه کافی خوب هستند.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "قربانی ذهنیت خود نشوید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "قربانی ذهنیت خود نشوید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید